فدای دست و بازوتان پلنگان غرور آباد
علمدار علمهایی که از بازوی ما افتاد
غریو رود هامون سالها خاموش و مدفون است
کدامین رعد و برق از چشم توفان میشود آزاد
و میدانستم این را وقتی افتادن که از خاکم
به سمت آسمان قد میکشد یاد آور شمشاد
بسوزان تا نسوزی بیش در آتش پنهان
که حالا میشود پیدا تنور خولیان "خاد"
تو بر هر قلهای خود میبری خورشید را بالا
الهی قلههاتان اینچنین آتشفشانی باد!