قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

طلوع سبز

 

 

شتاب آمیز دریا باز کرد این بار هم پر را 

کدامین ساحل آیا می‌گذارد موج بستر را

و برقی لابه لای ابر می‌پیچد هراس انگیز

ندیدم این‌چنین آتشفشان چشمان تندر را

زمین لبریز پژواک صدای رعد آسا شد

مکرر می‌کند پژواک‌ها "الله اکبر" را... 

ادامه مطلب ...

قمر با سیزده خورشید

  

بتاب ای ماه! امشب کلبه ما می‌شود روشن

زمین در پیش چشمم مثل فردا می‌شود روشن

درخشان باش! تابان! بر دیار خسته متروک      

از این پیشانی باز تو دنیا می‌شود روشن 

ادامه مطلب ...