قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

واژه نامه

     

  

     لطفا قبل از خواندن سروده‌ها به چند واژه‌ای که نا گزیر وارد این مجموعه شده‌اند توجه نمایید: 

ادامه مطلب ...

چشمک شعله‌ور

 

 

صبح از دیده‌ام شعله برخاست

دور شد عطر و لبخند برجاست

دور شد تا هوایی بمانم

در جنون رهایی بمانم

ادامه مطلب ...

جرقه

 آپلود عکس

 

نمی دانم این چیست؟ این کیست؟ این؟

که روح مرا می‌تراشد چنین!...

در آیینه روشن قد نما

سر از نو بنا می‌نماید مرا

ادامه مطلب ...

قصه یک مسافر

  

 

خواندن و بی‌قراری در قفس چون قناری

یادمانی ‌است از ما روزی و روزگاری 

ادامه مطلب ...

چرخ بادی روح لرزان

آپلود عکس

من امشب در هراسانی ترین گرداب هر رنگم

میان چرخ بادی روح لرزان یک‌ولنگم!

ادامه مطلب ...

سرزمین آتش به دامن

ابهام در ابهام می‌پیچد غبار و دود گِرد کوه

یارا! کدامین قریه می‌سوزد میان آتش انبوه

یارا! کدامین کس تمرد کرده از فرمان یک نمرود

چون شهرها در آتش افتادند بال آسمان در دود 

ادامه مطلب ...

شعله

مضمون عاطفه پیدا نمی‌شود

این عقده عقده دل وا نمی‌شود

ادامه مطلب ...

یادمان غربت

 

 

یک روز در چنگ آتش یک روز در موج سرکش

اطراف خود دیده بسیار این چشم‌های مشوش

تصویر روشن ضمیر است در شکل خود بی‌نظیر است

فردای تاریخ شاید افسانه دلپذیر است

تا آسمان بال بسته پندارها را گسسته

بر شانه کوه و دریا رنگین کمان شکسته

ادامه مطلب ...

قصه شب

از روشنای شهر کم می‌گشت در باد

دیشب غرور کاج خم می‌گشت در باد

آپلود عکس

ادامه مطلب ...