غمی در قلب آقامان نهان بود
جوادش هم غریب و هم جوان بود
اگر میبود در امروز آقا
تصور میکنم قدش کمان بود
ندیدی آتش در دل نهان را
ندیدی شعله داغ جوان را
اگر آن شعلهها بر جان بپیچد
پر از آلاله میبینی جهان را
o
پر از آلالههای نو رسیده
ولی زرد و غم انگیز و خمیده
و آنگاه است باغ آرزویت
شبیه خرمن آتش کشیده!