قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر
قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

  

 

خواندن و بی‌قراری در قفس چون قناری

یادمانی ‌است از ما روزی و روزگاری 

روزی و روزگاری یک نسیم بهاری

شرح هجران ما را می‌زند بر عذاری

گرچه مه بسته ماتم در مسیر حیاتم

برگ آلاله‌ها هست دفتر خاطراتم

این‌چنین برگ و دفتر رو به روی صنوبر

حلقه شوکران را می‌نماید مصور

بنگرد این‌که مایان می‌نمودیم پنهان

بذر آلاله‌ها را زیر چنگال طوفان

ما سرودیم هرجا قصه سرخ گل را

هرچه می‌گشت پرپر باز می‌شد شکوفا!

در غروب دمادم سال‌های محرم

ما نوشتیم و گفتیم از علمدار و پرچم

نقشه کهکشان را آبی آسمان را

ما تماشا نمودیم ما کشیدیم هر جا

روی هر کوچه ماندیم پای هر خانه خواندیم

لا به لای غزل‌ها یک شقایق نشاندیم

تا که شهلا بماند باغ بر جا بماند

برگ برگ شقایق اینچنین! وا بماند

تا صنوبر بماند سبز پیکر بماند

دست و دامان هامون لاله گستر بماند

سال‌های سیاهی برده ما را به راهی

دورها مانده آیا اشک و پلک نگاهی؟

قصه‌ها تو به تو ماند باز هم گفتگو ماند

این غزل‌های غربت در هوای گلو ماند

نی دل و نی دماغی نی دری سمت باغی

روی یک شهر خاموش می‌نشیند کلاغی

ذهن‌های گرفتار شد پریشان آهار

نیمه‌ای مانده هر سو نیمی آشفته هربار

مرغ بی آشیانه! این چنین عاشقانه

تا کجا پر گشودن؟ در کدامین کرانه

تا کجا می شوی دور؟ در کجا دیده ای نور؟

می‌شوی آی عاشق بین بوزینگان کور!

هر کجا بی‌کم و کاست هر کجا مثل این‌جا است

مثل ماه محرم هر کجا روضه بر پا است

بر فراسوی پنهان پشت آینده مان

هر طرف سایه دارد غول آلوده دندان

باید این را بدانیم دوره گرد جهانیم

پس در این پیچ و خم‌ها خوش رقم‌تر بخوانیم

خواندن و بی‌قراری در قفس چون قناری

یادمانی است از ما روزی و روزگاری

بعد از این برف و سختی در کنار درختی

می شود نُقل مجلس قصه شوربختی

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر

گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

می‌شود آشکارا روز آینده ما

از گلوبند این کوه طرح خورشید و دریا

این هوای نفسگیر یا همین هاله پیر

با سر انگشت باران می‌شود پاک و تطهیر

این ترک بسته دیوار با همین رنگ و رخسار

سنگچین می‌گذارد گِرد خاک سپیدار

دورها را که دیده‌ست هر نفس یک پدیده‌ست

پشت زنگی‌ترین ابر آذرخش آرمیده‌ست

می‌شود آشکارا روز آینده ما

از گلوبند این کوه طرح خورشید و دریا

با نفس‌های سنبل سنگ‌ها می‌دمد گل

باز آواز بر جاست باز آواز بلبل

تا که گل بوته‌ها هست بلبل خوش صدا هست

وامدار شقایق نغمه نینوا هست

گرچه تاریک جا هست گرچه هر جا بلا هست

در نمودار خورشید مطلع کربلا هست! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد