قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر
قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

عشق و نفرت

     این روزها در کشورهایی که بهار عربی چهره نموده‌است، رعد و برق جدیدی می‌پیچد که بازتاب آن را از آفریقا تا خاور دور، از آن‌جا تا استرالیا و اروپا می‌توان دید. مسؤول این صاعقه‌های خشم، چه کسانی هستند؟ هنوز روشن نیست اما لابی‌های صهیونیسم، قبطی‌های مهاجر، رامنی و حزب جنگ طلب جمهوری خواه، در معرض سوء ظن قرار دارند.

     از لابی‌های صهیونیسم، یک آمریکائی اسرائیلی الاصل حدس زده می‌شد که بسیار زود ذهن‌ها از آن منصرف شد. زیرا چنین کسی یا وجود خارجی ندارد و یا به دلیل حجم واقعه، نمی‌تواند از مخفی گاهش بیرون بیاید. از مهاجران قبطی کسی با پرونده سنگین گذشته خودش را به اصطلاح برای یک مصاحبه داوطلبانه معرفی کرده است که بسیار بعید است، چنین کسی مغز انفجاری این فاجعه را داشته باشد. می‌ماند تحلیل سوم که این امکان وجود دارد، دلقک‌های بازیگر، به این وسیله می‌خواستند دیگری را در مخمصه قرار بدهند اما وقتی اوضاع از کنترل خارج شد، به دست و پای آن قبطی مفلوک افتادند.  

     اگر تحلیل سوم به اثبات برسد، نشانگر این است که شیفتگان قدرت در آمریکا بسیار از واقعیت دورند و از لحاظ اخلاقی به پایین درجه انحطاط و پستی رسیده‌اند.

     از واقعیت دورند که نمی‌دانند در چه زمان پر التهاب زندگی می‌کنند. هنوز فرق بین مردم مصر و لیبی و تونس و ملت در بند عربستان سعودی و اردن نمی‌گذارند. فکر می‌کنند با برجسته کردن مسأله سوریه، بین جهان اسلام شکافی به نام شیعه و سنی ایجاد شده که هم از یاد خدا غافلند و هم از پیامبر و در سایه این دود، با هر خط قرمزی می‌توان بازی کرد. در حالی که چند حاکم دست نشانده آنها را به بی‌راهه می‌برند و توده‌های عرب و مسلمان، با آرزوهای بزرگ از خواب بر می‌خیزند.

     به انحطاط و پستی رسیده‌اند که نمی‌فهمند، نفرت یعنی چه! در هر جا پرچم‌ آمریکا زیر پای مردم خشگین قرار می‌گیرد، اینها اما انگار نه انگار. همه چیز را با آزادی بیان ماست مالی می‌کنند. آزادی بیانی که با طرح یک مسأله به نام هولوکاست، مضحکه عام و خاص می‌شود.

     این مطلب روشن است: کسانی که نفرت را نمی‌فهمند، با واژه عشق هم بیگانه‌اند. درک این را ندارند که عشق نیمی از زندگی بعضی از انسان‌ها است. آخر کدام عاقلی اجازه می‌دهد، به کسی اهانت شود که در قلب‌ها حضور دارد و هر آزاد مردی حاضر است هزار بار برای او بمیرد. آزاد مردانی که احساس می‌کنند هزار بار مردن با این آیه برابر نیست: "فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً.!"

     به نظر من برای بعضی‌ها باید توضیح داده شود که بین انسان و حیوان تفاوت‌هایی است که یکی از آنها درک عشق و نفرت است. اگر این مطلب را بفهمند، بسیاری از مشکلات جامعه جهانی حل خواهد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد