لطفا قبل از خواندن سرودهها به چند واژهای که نا گزیر وارد این مجموعه شدهاند توجه نمایید:
سرخاب: به آب رودهایی گفته میشود که اول فصل بهار در اثر سیلابهای فراوان طغیان میکنند. در این فصل رود خانهها فوق العاده وحشت انگیز و سهمگین میگردند. رنگ رودها سرخ و صدای آرامش بخششان به عربده و هیاهو تبدیل میگردند.
قوق: همان اخگر است. ریشه این واژه را نمیدانم. بسیار وسوسه میشوم که بگویم، این واژه اصالت خاصی داشته باشد و ققنوس با این واژه همپیوندی.
هامون: رود خانه مشهوری است که در زبان عامه به آن "آمو دریا" گفته میشود.
گل: در زبان محلی "گل شدن" به معنای خاموش شدن هم به کار میرود.
یکَوْلَنگ: یکی از فرمانداریهای استان بامیان است. اصل این واژه ترکی-فارسی میباشد.[1] این واژه به سه صورت نوشته و شنیده میشود: یکهولنگ، یکاولنگ و یکَوْلَنگ. صورت اخیر گویش محلی است. من هم به علت محدودیت وزن، از همین گویش سود بردهام. این منطقه در بیست و چند سال اخیر، منطقه حساس و مهمی بوده است. در زمان تجاوز شوروی سابق، اولین جرقه انقلاب روستایی از همین منطقه روشن شد. سید لملم بود که پرچم این مبارزه را بر دوش میکشید. بعد از آن بارها و بارها، این منطقه به صورت دژ استواری در برابر دشمن ایستادگی کرد. آنچه که خیلی غم انگیز و در عین حال افتخار این سرزمین است، قتل عام 1379 است که بسیاری از بیگناهان در خون سرخ شان شناور گردیدند.
بند امیر: سدّی بسیار زیبا و طبیعی است که در منطقه "یک و لنگ" وجود دارد. اعتقاد عامه بر این است که این سد توسط مولا علی (ع) پدید آمدهاست.[2]
فخ: نام موضعی است، در یک فرسخی مکه معظمه. در زمان طاغوتیان بنی عباس مجاهد مردی به نام حسین بن علی و یارانش –حدود سیصد تن- در آن صحرا به شهادت رسیدند. از امام جواد (ع) نقل شده است که فرمود : بعد از کربلا قتگاهی بزرگتر از فخ دیده نشده است.[3]
دشخوار: دشوار.
چادر الوان: چادرگلی
چیش: مترادف کولاک است اما مفهوم وسیع تری دارد.
خاد: سرویس امنیت و جاسوسی کمونستها در زمان اشغال افغانستان بود. از کارهای برجسته این سازمان جهنمی ناپدید شدن صدها عالم دینی میباشد که آیت الله سید سرور واعظ، یکی از آن عزیزان است. فقدان آنها باعث شد که این کشور، بعد از فروپاشی شوروی هم دچار هزاران بلا و مصیبت بگردد.
داسو: تا هنوز نتوانسهام معادل دقیق برای این واژه پیدا کنم. به مفهوم عرض میشود که در خوشههای گندم و جو، موی مانندهای زیادی است که اگر شکستگی یکی از آنها به چشم و یا در حلق گیر کند، واویلا است! در کودکی با این داسو گرفتاریهای زیادی داشتم.
شاه قلندر: مرقد یکی از بزرگان سادات در دره "یکولنگ" است. گفته میشود در بخشهای مختلف این کشور، مرقدهای با این نام وجود دارد.
دشت لیلی و سید آباد: مکانهایی هستند که در آنجاها فجایع انسانی زیادی رخ داده است.
خینج: خط کشیدن محکم.