قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر
قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

گلدوزان فرموش شده

گلی آواره این کوه و دشته

گلی از هفتصد صحرا گذشته

از این راه دراز پیچ در پیچ

گلی دیوانه دیوانه گشته 

 

اگرچه غصه‌هایش تند خویه

همیشه خوش زبان و خنده رویه

نگاه رمز آلودی که داره

شبیه چین دریا تو به تویه

o      

دل دریا دل پر شور داره

هوای آبشار نور داره

ولی از بس‌که چرخیده به گردش

و حالا آرزوی گور داره

o      

چه می‌داند کسی شاید که روزی

پس از توفان و باد و خانه سوزی

کنار این درخت خشک مجنون

به دور دستمالی گل بدوزی!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد