قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر
قصه یک مسافر

قصه یک مسافر

با همین رنگ و ظاهر می‌شود از نوادر/ گفتگو‌های بسیار قصه یک مسافر

خسران

خشم رخ زرد، نگر! شهر پریسا آتش!

موج در موج عطش! صاعقه! هر جا آتش!

می‌کشد نیش و نفس آتش عریان در باد

باد دیوانه نفس پیچ، سرا پا آتش!

شرح این شهر دهم رو به بیابان مجنون!

لخته لخته‌ست جگر! مرقد لیلا آتش!

از دلم نعره به پهنای بیابان جوشد

بال در بال، بیابان، تف و بلوا آتش!

چشمه‌ها چاه شد از چاه ترک می‌روید

چاه در چاه رها عقرب و کبری آتش!

زخم این درد به دل دود کشد دود از دل

دود در دود ببین تاری یلدا آتش!

طور سینای زمین تشنه یک پیغام است

لوح‌ها دغدغه‌ها تحفه موسی آتش!

پیچ در پیچ به گرداب رود نوح قوم

شور پر موج‌ترین پنجه دریا آتش!

خون این جیل مجاز است که این سدّ خون

بوی یأجوج دهد بوی دهان‌ها آتش!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد